English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2520 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
littleneck clam U نوزاد حلزون خوراکی که معمولا خام خورده میشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
spat U : حلزون خوراکی خیلی کوچک
winkles U جابجا کردن حلزون خوراکی
winkle U جابجا کردن حلزون خوراکی
clam U حلزون دوکپهای یا صدف خوراکی از جنس pecten گوشت صدف
clams U حلزون دوکپهای یا صدف خوراکی از جنس pecten گوشت صدف
town fog U نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود
short order U خوراکی که زود مهیا میشود
assaulted U در CL معمولا "بعد از این کلمه قصد مهاجم ذکر میشود
assault U در CL معمولا "بعد از این کلمه قصد مهاجم ذکر میشود
assaults U در CL معمولا "بعد از این کلمه قصد مهاجم ذکر میشود
pitting corrosion U سوراخهائی که در سطح بتن یا فلز در اثر خوردگی ایجاد میشود و به کرم خوراکی معروف است
branch cutoff U دیواری است که معمولا درجهت عمود بر دیوار سپری ساخته میشود
cordon bleu U گوشتی که در میان آن ژامبون و پنیر قرار داده و سرخمیکنند و معمولا با سس سرو میشود
absorptive terrace U این تراس معمولا به منظورنگهداری و پخش اب دربیشترین سطح ممکن طرح وساخته میشود
low supercharger gear U دور کم سوپرشارژر درموتورهای پیستونی که معمولا بصورت اتوماتیک توسط یک فشارسنج کنترل میشود
cruelty U عقلا" قابل پیش بینی باشد . این چنین رفتاری معمولا" باعث صدورحکم طلاق میشود
trends U مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
trend U مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
torpex U نوعی مواد منفجره که ازمخلوط تی ان تی و سیکلونیت و پودر الومینیوم تشکیل میشود و معمولا در اژدرهای دریایی و مین و بمبهای زیرابی به کار می رود
palnut U مهره نازکی معمولا از جنس فولاد پرس شده که بمنظورافزایش ایمنی و جلوگیری ازشل شدن مهرههای معمولی روی انها بسته میشود
PPP U که معمولا برای ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه Tcp/Ip استفاده میشود
authoritarainism U نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
slugged U حلزون
snails U حلزون
slugs U حلزون
scallop U حلزون گرفتن
labyrinth U حلزون گوش
scallops U حلزون گرفتن
snail حلزون با پوسته
cochlea U حلزون گوش
holothurian U حلزون دریایی
snailery U پرورشگاه حلزون
snaillike U حلزون وار
labyrinths U حلزون گوش
auditory labyrinth U حلزون شنوایی
top U روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
grubs U نوزاد
chick U نوزاد
babies U نوزاد
baby U نوزاد
newborn U نوزاد
bambino U نوزاد
grub U نوزاد
new born U نوزاد
neonate U نوزاد
grubbed U نوزاد
babes U نوزاد
babe U نوزاد
infant U نوزاد
spat U بچه حلزون مرافعه
cockleshells U صدف حلزون دوکپهای
labium U لبه صدف حلزون
shellfish U حلزون صدف دار
molluscs U جانور نرم تن حلزون
mollusc U جانور نرم تن حلزون
mollusk U جانور نرم تن حلزون
slug حلزون بدون پوسته
cockleshell U صدف حلزون دوکپهای
frass U گه کرم نوزاد
daughter chain U زنجیر نوزاد
frying U حیوان نوزاد
grandbaby U نوه نوزاد
altricial U نوزاد زودرس
fry U حیوان نوزاد
Take care of the infant. U از نوزاد توجه کن
infant industry U صنعت نوزاد
fries U حیوان نوزاد
slugs U مثل حلزون حرکت کردن
helicoid U بشکل پوسته حلزون مارپیچ
slugged U مثل حلزون حرکت کردن
slug U مثل حلزون حرکت کردن
soft shell U حلزون دارای صدف نرم
slinking U نوزاد زود رس لاغر
larvae U نوزاد حشره لیسه
slinks U نوزاد زود رس لاغر
slink U نوزاد زود رس لاغر
layettes U پوشاک طفل نوزاد
layette U پوشاک طفل نوزاد
larva U نوزاد حشره لیسه
The baby is there months old . U نوزاد سه ماهه است
flyblow U نوزاد حشرات ومگس
The baby is restless. U نوزاد بی تابی می کند
hard clam U حلزون دارای کفههای صدفی سخت
hatchling U جانور تازه متولد نوزاد
acheilia U فقدان لب بطور مادرزادی نوزاد بی لب
The baby spat out the pI'll. U نوزاد قرص را تف کرد بیرون
ray U ماهی چهارگوش عمق زی که از حلزون تغذیه میکند
shelling U صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
shells U صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
shell U صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
meal U خوراکی
meals U خوراکی
chows U خوراکی
chow U خوراکی
eating U خوراکی
viands U خوراکی
edible U خوراکی
cates U خوراکی
comestible U خوراکی
sector U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sectors U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal U آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
to sleep like a baby <idiom> U مثل نوزاد راحت و بی دغدغه خوابیدن
The baby was kicking and scraming . U نوزاد لگه می انداخت وفریاد می کشید
articles of food U موادغذایی یا خوراکی
green vegetable U سبزی خوراکی
green meat U گیاه خوراکی
oysters U صدف خوراکی
oyster U صدف خوراکی
trophic level U تراز خوراکی
strawberries U چلیک خوراکی
mussles U صدف خوراکی
strawberry U چلیک خوراکی
Brit U نوزاد شاه ماهی و برخی ماهیهای دیگر
Brits U نوزاد شاه ماهی و برخی ماهیهای دیگر
paedogenesis U تولید مثل بوسیله نوزاد حشرات یا شفیره
cankerworm U نوزاد مختلف حشراتی که افت گیاهان اند
milk leg U ورم پای نوزاد همراه با دردبهنگام زایمان
periwig U نوعی صدف خوراکی
pinon U تخم خوراکی کاج
pinyon U تخم خوراکی کاج
potherb U سبزیهای معطر خوراکی
sego U پیاز خوراکی زنبق
salmonberry U تمشک سرخ خوراکی
roughage U مواد خوراکی زبر
turbot U ماهی پهن خوراکی
larder U گنجه خوراک خوراکی
larders U گنجه خوراک خوراکی
truffle U قارچ خوراکی دنبلان
truffles U قارچ خوراکی دنبلان
morelle U قارچ مورکلای خوراکی
champignon U نوعی قارچ خوراکی
cero U نوعی ماهی خوراکی
morel U قارچ مورکلای خوراکی
meadow mushroom U قارچ خوراکی معمولی
abortion سقط نوزاد نارس یا رشد نکرده عدم تکامل
abortions U سقط نوزاد نارس یا رشد نکرده عدم تکامل
cantarellus U نوعی قارچ کوهی خوراکی
shell bean U لوبیایی که مغز ان خوراکی است
root crop U محصولات دارای ریشههای خوراکی
sockeye U ماهی خوراکی ریزشمال کلمبیا
gemma U نرم تن یا صدف گردکوچک خوراکی
greenling U نوعی ماهی خوراکی و گوشتخوار
root crops U محصولات دارای ریشههای خوراکی
porgy U ماهی خوراکی دندان دار
porgee U ماهی خوراکی دندان دار
whiting U ماهی نرم باله خوراکی اروپایی
burnt offerings U حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
terrapins U لاک پشت خوراکی سواحل فلوریدا
burnt offering U حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
giblet U احشاء خوراکی مرغ خانگی وغیره
geoduck U نوعی جانور نرم تن یاصدف خوراکی
snapping turtle U لاک پشت بزرگ خوراکی ابزی
To decay . To go bad . U فاسد شدن ( مواد خوراکی وغیره )
terrapin U لاک پشت خوراکی سواحل فلوریدا
It's pretty hard to be in a bad mood around a fivemonth old baby. U ناراحت بودن در کنار یک نوزاد پنج ماهه کار سختی است.
white crappie U ماهی خوراکی نقره فام شمال امریکاcell
hasty pudding U خوراکی که با ارد وشیروکره وگوشت درست میکنند
shad U شاه ماهی خوراکی اروپا وشمال امریکا
timbale U خوراکی مرکب از گوشت ماهی وجوجه وپنیر وغیره
green turtle U لاک پشت دریایی که تخمها وگوشت ان خوراکی است
normally U معمولا"
generally U معمولا
in an ordinary way U معمولا
usually U معمولا
pipe U معمولا
usu U معمولا
piped U معمولا
as a rule U معمولا
ordinarily U معمولا"
one for one U معمولا اسمبلر
normally open contact U اتصال معمولا باز
four address instruction U معمولا: محل دو عملوند
application U معمولا به صورت نوشته
applications U معمولا به صورت نوشته
at large U به طور کلی [معمولا]
phosphor U معمولا اشعه الکترونی
normally closed contact U اتصال معمولا بسته
halts U معمولا با روشهای خارجی
halt U معمولا با روشهای خارجی
halted U معمولا با روشهای خارجی
as a rule <idiom> U معمولا ،طبق عادت
bezant U پولک گردی که معمولا از طلااست
prints U معمولا با معیار نقط ه در اینچ
print U معمولا با معیار نقط ه در اینچ
printed U معمولا با معیار نقط ه در اینچ
gulped U گروهی از کلمات معمولا دو بایت
gulping U گروهی از کلمات معمولا دو بایت
gulps U گروهی از کلمات معمولا دو بایت
gulp U گروهی از کلمات معمولا دو بایت
hand-out <idiom> U پاداش ،معمولا از طرف دولت
normal U معمولا یا آنچه به ترتیب رخ دهد
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
to pass go orrun current U معمولا مورد قبول واقع شدن
cleanup U توپزن چهارم که معمولا قوی است
home U که معمولا در بالا سمت چپ قرار دارد
products customarily found in a pharmacy U کالاهایی که معمولا در داروخانه بفروش می روند
homes U که معمولا در بالا سمت چپ قرار دارد
echoed U هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echo U هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1popsicle
1construed
1The outright abolition of the death penalty.
2میشود جواب دهید برای په جواب flower bed را پیدا نکردیم
2میشود جواب دهید برای په جواب flower bed را پیدا نکردیم
1whatever vehicle you drive all its handling characteristics are affected by the load you carry including passengers
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com